اهورا اهورا ، تا این لحظه: 11 سال و 9 ماه و 30 روز سن داره

اهورا نبض زندگی

بعد از ۶ سال نوشتن ...

اولین مروارید اهوراییییییییییییییییییییی

وای خدای من بالاخره مرواریدهای اهورایی در 9 ماه و یک روزگی در اومدن خدایا شکرت . دو شب بود که اهورا خیلی بی اروم بود وتب میکرد امروز داشتم بهت غذا میدادم انگشتم رو کردم تو دهنت اول فکر کردم تو غذات استخوان بوده دوباره دست زدم دیدم بههههههههههههههههله یه مروارید کوشولو زده بیرون خییییییییییییییییلی خوشحال شدم بعدا میام عکس هم میذارم          مبارکت باشه مامانی  خیلی دوستت دارم              ...
12 فروردين 1392

اولین ارایشگاه اهورایی همراه با 9 ماهه شدن

امروز مامان وبابا من رو یه جایی بردن که همش عکس خودم رو میدیدم وای که چه قدر موهای ابریشمیم به هم ریخته و نا مرتب شده  اخه همیشه خاله سارا واسم مرتبشون میکرد اما قبل از عید دستش اوخ شد ودیگه کسی موهامو مرتب نکرد فکر کنم اوردنم اینجا یه فکری برام کنن بهله درسته اما من خیلی ترسیدم و همش گریه کردم واسم کارتون هم گذاشتن اونجا پر از عروسک هم بووود اما من توجهی نکردم و هم داد زدم  ولی اقاهه واسم مدل المانی کوتاه کرد روی پای بابام نشسته بودم و مامانم سرم رو ثابت نگه داشته بود وای ولم کنید اعصابم رو خورد کردین همون موهای نا مرتب خوووبه اما کار خودشون رو میکردن ولی حالا که اومدم خووونه میبینم الکی این همه داد زدم خیلی موهام بهتر شده میتونم...
12 فروردين 1392

دومییین سالگرد ازدواج مامان و بابا در کنار اهورااااااااااااااااااا مبارک

وای خدای من چه زووود گذشت  این دو سال انگار همین دیروز بود که روزها رو شماره میکردم تا 10 فروردین برسه و حالا دوووووووووووووووووووووووو سال میگذره خدایا شکرت برای همه چی برای بودن همسر خوبم مهدی و پسر نازنینم اهورایی که خیلی زود با وجود قشنگش زندگی ما رو شیرینتر کرد من و مهدی فقط 5 ماه دو نفری بودیم وخدایا شکرررررررررررررررت که همه چی خوبه خدایا به من توان بده تا بتوانم برای همسرم همسر خوب و برای فرزندم مادر خوووبی باشم هر دوتاتون رو عاشقانه و از صمیم قلب دوست دارم   ...
10 فروردين 1392

مامان مهدی اهورا

سلام دوستای گلم امیدوارم که حسابی به همتون خوش گذشته باشه ما این چند روز با اهورا و باباش حکایتها داشتیم اهورا اولین حرفی که به زبون مبارک جاری کرد بابا بود منم خوشحال بودم و یش خودم میگفتم تا یک ماه دیگه مامان هم میگه و باباش همش یادش میداد که مامان هم بگه اما من و جناب پدر خیلی خوش خیال بودیم اهورا خان به باباش میگه مامان بعضی وقتها هم میگه بابا عجججججججججججب ما هم که فعلا هستیم دیگه همون خوش خیال بهتره راستی اهورا جوون هشت ونیم ماهگی هم یاد گرفت چهار دست وپا بره هم دست میگیره بلند میشه اینم از پیشرفت های اقا خیلی به بابا مهدی و مامان مهدی علاقه داره این چند روز بدتر هم شدههههههههههه من نمیدونم بابا که میره سر کار چیکار کنم  &nbs...
5 فروردين 1392
1